شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی
کعبه در آمدنش لحظه شماری میکرد صحن را ازقدمش آینه کاری میکرد
همه احساس درونشبهتماشا گُل کرد اشکِشوقش همۀ صحن وسرارا گُل کرد
عشق ظاهر شد وگِردش به طواف آمده است ناگهان رکنِ یمانی به شکاف آمدهاست
فـاطـمه بنتِاسـد لـب به ثـنـا وارد شد تاکه مـهـمـانِ خـدای احـد وواحـد شد دُرّی ازدامنِ پاکش شدهبیرون زصدف هـدیه دادهست خـداوند به اودُرِّنجـف
تاخدا خواست که با اوبه تماشا برسد جلـوهای کرد که از کعبه به دنیا برسد
هـاتـف ازغـیب نـدا کرد مبارک باشد قــدمِ پـاکتـریـن مــردمـبـارک بـاشـد
بینِ آغـوشِ نبی خنده مکـررزدهاست اولین بوسه به لبهـاش پیـمبر زدهاست
کیست شایستهترینعـبدِخـداوندِجلی؟ مرتضی جانِ پیـمبر،وَ نـبی جانِعلی
شاهدِ وحیِ نـبی، محـرمِ اسـرار، علی چه کسی نورِتو را میکند انکار!علی
عـشق را دردلِ یک جـملۀ کوتاه بگو اشـهــد و انَّ عـلــیـا وَلــی الـلـه بـگــو
نـامِ اوهلـهـلـۀ شادیِ اهـلِ فـلـکاست خاکِ نعلینِ علی سرمۀ چشمِ ملک است مرتضی جلوهای ازجاه وجلال وجبروت چـشمِ اوآیـنۀ عـالـمِ مُـلک ومَـلـکـوت
حاملِ پرچـمِ تـوحـیدِ خـداوندعـلیست مرکزِ ثقلِ جهان نقـطۀ پیـوند علیست
شده اعـجـازِ عـلی نـابتـرین بـاورِ ما نقش بسته به دل و صفـحۀ انگـشترِما
پایـۀ عـرش به ایـثارِعـلی پابـرجاست چرخۀ فرش به ایثارِعـلی پابـرجاست
عـبدودها همه مورند وسلیـمان حـیدر بینِ هرمعـرکهای فـاتحِ مـیدان حـیـدر
قبلِ خلقت بهخداوند شهادت دادهاست وخـداوند به او نـورِ ولایت داده است
سـند برتـریِ حـکـمِ غـدیـر است عـلی ما غلامیم و فقط نعم الامیراست علی